دیروز کلی مشروب خوردم حالم بد شد خیلی آوردم بالا،الان پشیمونم از انقدر خوردن،کاشکی نمی خوردم،جلو پسریم خیلی بد شداولین بار بود تو زندگیم که این حالت بهم دست داد،نباید آبجو می خوردم بعدش،من که کلی ودکا خورده بودم،آبجو خوردنم چی بود آخه،نمیدونم.خیلی زشت بود کارم،الان خیلی پشیمونم،روم نمیشه بهش زنگ بزنم وقتی یادم میوفته.یکی بگه چیکار کنم الان

نبود...

نمیدونم دارم الکی حساس میشم،یا این حساسیتم درسته،نمیدونم چرا حس میکنم بی تفاوت شده نسبت بهم،اینروزا دارم به نبودش فکر می کنم،دارم به بعد از اون فکر میکنم،انقدر که تو گوشم خونده که نمی خواد بمونه که منم کم کم باورم شده که نیستش،الان 6ماهه که دارم به این قضیه فکر میکنم

سال نو همه مبارک باشه.

من که تحویل سال خواب بودم ولی بعدش از خدا خواستم امسال پسریمو نصیب من کنه که منم برم سر خونه زندگیم.

دیگه خسته شدم از اینهمه معطل گشتن،اون پدر سوخته هم که به روی خودش نمیاره

یکم کمکم کنید که چیکار کنم این پسر خل و چل مال من بشه!


نمیدونم دیگه چی میخواد،درس خونده نیستم،خوش هیکل نیستم،خوشکل نیستم،بی خونوادم،بداخلاقم،ناسازگارم؟؟؟هیچ کدوم نیستم ولی نمیدونم چرا نمیخواد پا پیش بذاره.همه جوره هم که پایشم،سفر،مهمونی،عشق و حال.دیگه نمیدونم چی میخواد که من ندارم!


خدایاااااااااااااا ازت میخوام سال دیگه سفره 7سینم تو خونه ی خودم پهن باشه،با پسریم.آمین

بی حوصله

حوصلم سر رفته،نمیدونم چیکار کنم،پسریمم رفت خوابیددددددددددددددد

هیچ تنوع و سرگرمیم ندارممممممممممممممممممم،هیچ آدم بدرد بخوریم آن لاین نیست.

یکی بیاد اینجا بگه من چیکار کنم

دلم شدیدا هوس عشق بازی کرده،حالا که پسریم خونشو فروخته،من هوس س.ک.س کردمخب حالا چیکار کنم؟؟؟

تف به مامانش که مجبورش کرد خونشو بفروشه،آخه این چه وضعشه؟؟؟یه پسر 30ساله باید با مامان باباش زندگی کنه؟؟؟؟حالم از این مامانش بهم میخوره